که گذشتن از تو ممکن نباشد
و زخمِ دستانم که برای پاره کردن زنجیر ها تلاش کرده بودند
کم کم بهتر شوند
در چشمانم جوری تاریکی باشد
که همه فکر کنند کور شدم
اشکهای روی گونههایم خشک شوند
لبهایم ترک بردارند.
در چنان هنگامی بیا
که گذشتن از تو ممکن نباشد
شاید عشقهای زیادی را تجربه کرده باشم
ولی هیچکدام در فکرم نیستند
هیچکدام نمیتوانند جملههایم را کامل کنند.
هیچکدام نمیتوانند شب را به صبح پیوند بزنند
خندههای هیچ یکشان همانند خندههای تو در ذهنم نیست
خیال هیچیکشان به زیبایی خیال تو در ذهنم نیست
رد هیچ یک بر بدنم نیست
در چنان هنگامی بیا
که گذشتن از تو ممکن نباشد
که هیچ کس نتواند سکوتم را به هق هق گریه بدل کند
دستانم در دستان هیچکس ذوب نشود
لبهایم وقتی نام تو را میگویند از آتشش بسوزند
هر بدنی که سعی دارد جایگزینت شود
مثل شنهای روان سرازیر شود
در چنان هنگامی بیا که
میپندارم فراموشت کردم
میپندارم که تسلیم شدم
میپندارم که دیگر دوستت ندارم
در چنان هنگامی بیا
که هر ذره خونی که در رگانم جاریست
در مقابل جاذبهی زمین تاب آورد
آه….
آه….
در چنان هنگامی بیا
که گذشتن از تو ممکن نباشد
شاعر:اورهان ولی
ترجمه:فرناز علی بیگ اف
بیشتر بخوانید: دَری برای باز کردن نیست،پنجرهای برای دیدن نیست
شرح زندگی و آثار:اورهان ولی؛
اورهان ولی کانیک در ۱۳ آوریل ۱۹۱۴ میلادی در استانبول متولد شد. پدرش محمدولی کانیک، کلارینتنواز و رهبر ارکستر سازهای بادی ریاست جمهوری را بر عهده داشت. مادرش از خانوادهای
اشرافزاده بود. اورهان پسر بزرگ خانواده و عدنان برادر کوچکتر نیز بعدها از نویسندگان مشهور ترکیه شد. فروزان یولیاپان، خواهر اورهان ولیست، فروزان میگوید:« من خواهرِ اورهان ولی هستم و این مهمترین سرچشمهی غرور من است». تحصیلات ابتدایی را در گالاتاسرای گذراند. در دورهی دبیرستان با اوکتای رفعت (در ۱۳سالهگی۱۹۲۷) و ملیح جودت آندای (در۱۶سالهگی۱۹۳۰) آشنا و دوست شد. که بعدها با هم جریانِ شعری با نام غریب به راه انداختند. بعد از دبیرستان اورهان ولی وارد رشته فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول شد، لمل در سال ۱۹۳۵ تحصیلاتش را ناتمام رها کرد.بعد از خدمت سربازی در آنکارا در اداه ترجمه وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد. در سال ۱۹۴۷ که به گفتهی خودش «هوایی آنتی دموکراتیک» در آن موسسه ورزیدن گرفت، اوهان از کارش استعفا داد. در سال ۱۹۴۹ نشریه ادبی یاپراک (yaprak) را درآورد. شماره ی ۲۹ نشریه یعنی آخرین شماره آن با نام son yaprak (آخرین برگ) که ویژه نامه اورهان ولی بود بعد از مرگ اورهان ولی به همت صباح الدین ایوباوغلو در ۱۹۵۱ به چاپ رسید. در این شماره آخرین شعر اورهان، به نام Ask Resmigecidi منتشر شد که آن را پیچیده بر مسواکی یافتند که لکههای خمیر دندان برخی از قسمتهای آن را ناخوانا کرده بود.
بعدها اورهان ولی برای اینکه بتواند یاپراک را چاپ کند، پالتواش را فروخت و توانست دو شمارهی آن را منتشر کند و برای انتشار آخرین شمارهی یاپراک دو تابلوی نقاشه را که عابدین دینو (از نقاشان معروف ترکیه و از دوستان مشترکشان با ناظم حکمت) به او هدیه داده بود نیز فروخت. عابدین دیدو به دیدن اورهان ولی می رود، اورهان با بغض و خجالت میگوید که « برای چاپ آخرین شماره چارهای جز فروش دو تابلو تو نداشتم»، عابدین میگوید« اگر میخواهی تابلوهای دیگری هم میدهم، فقط کافی است مشتری گیر بیاوریم»
یک شب در آنکارا، اورهان ولی به چالهای که شهرداری برای کابلکشی کنده بود، افتاده و از ناحیه سر زخمی شد. روز بعد به استانبول رفت و در خانه دوستش، صباحالدین ایوباوغلو بود که ناگهان حالش وخیم شد، وی را به بیمارستان جراحپاشا بردند و همانجا و در ۱۴ نوامبر۱۹۵۰م در ۳۶ سالهگی در همان شهر بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. مزار او در گورستان آشیان است.
کمکی که او به ادبیات ترکیه کرد این بود که شعر را از انحصار طبقات ممتاز درآورد و از احکام ارزشیای که فاصلهی بسیار با مردم داشت نجات داد. تلاش اورهان ولی را می توان چنین خلاصه کرد که وی شعر را «دموکراتیزه» کرد. حرکت وی یک دوره را به تمامی تحت تاثیر خود قرار داد و شاعران بسیاری را بعد از خود راهبری کرد. گفتنی است که اورهان ولی از نخستین مترجمانی بود که نمونههایی از هایکوی ژاپنی را به ترکی ترجمه کرد. و اینکه اورهان ولی برخی از شعرهایش را با نام مستعار «محمدعلی سل» به چاپ میرساند.
عزیز نسین شاعر مشهور ترکیه در مورد اورهان ولی میگفت:« اورهان ولی میخواست شعرهایش را تکثیر کند و با هواپیما بر فراز استانبول پخش کند».